بهاریه های دل انگیز راد
دوباره طایر طبعم به فکر کامرانی شد
جهان گویی که او را روزگار نوجوانی شد
زمستان شد به پایان و عروس نوبهار آمد
زمین آیینه ی راز خدای مهربانی شد
چنان دنیا مزین شد به الطاف خداوندی
که بستان جای آهو و شکار باستانی شد
قلم آمد برقص از دیدن گلهای رنگارنگ
گلستان باز بیدار و به فکر میزبانی شد
ز بس توصیف گل کردم به امیدخدای دل
جهانگوئی مراگویدکه اشعارت جهانی شد
تشکر کن دلا از او که فرمان داد گلها را
که هرکس شکراو گفتا حیاتش جاودانی شد
به یادم آمد از مرغ دل راد اندر این دنیا
که میگفت اینچنین فکرت او آنچنانی شد
زمینی گفت میگفتم سخندر بزم اهل دل
به لطف داور دانا، شعورم آسمانی شد
فکر من شد که جهان را به تماشا برویم
,فکر ,شد ,طبعم ,آمد ,کامرانی , ,به فکر ,فکر کامرانی ,طبعم به ,طایر طبعم
درباره این سایت